جعفر خاندوزی مدیر موزه صنایعدستی گرگان در ادامه این یادداشت نوشت: بهعبارتدیگر، شما روایت کلانی چون فرش ترکمن را در نظر بگیرید. زمانی بود که دارای طنطنهی ویژه و شکوه و جلال بود؛ اما الآن هر انسانی در هرکجای دنیا میتواند روایت خودش را از فرش ترکمن داشته باشد با این پیششرط که تعلق این فرش به ترکمن است. این دو وضعیت باهم، همپوشانی دارند و منافاتی ندارند. گیریم که شما این تعلق را به سیطرهی ذهنی نام فرش ترکمن معنی کنید. درنتیجه میتوان گفت روند جهانیشدن اگرچه به انسان امکان بیان خود را خارج از محدودیتهای زمانی، مکانی و امکانات قدرتی میدهد، اما و درعینحال در نظر داشته باشیم که در جهان توسعهیافته، دوشبهدوش عرصه عملی آن، بحثها و فحصهای نظری و حتی فلسفی در حوزه ژانر فرهنگی صنایعدستی نیز گسترشیافته و انسانِ صنایعدستی به همان اندازه که دست به تولید و خلق میزند خود یا دیگری درگیر با تئوری هم هست. هرچند به لحاظ نظری، انسانِ صنایعدستی درعینحال که شامل تولیدکننده میشود شامل مصرفکننده هم هست. انسانِ مصرفکننده، امروز در اجتماعی زندگی میکند که بیش از هر زمان دیگری ذهنی است.
امروز در جهان پستمدرن، ذهنیت بر هر امر دیگر مقدم شمردهشده و احتساب عوامل تأثیرگذار بر ذهنیت و هویت انسان، ناممکن شده. هویت بسیاری از انسانها تحت تأثیر کالاهایی است که مصرف میکنند و با هر لباسی که میپوشند و هر چیزی که میخرند و به خانه میبرند، هویتی تازه پیدا میکنند. ایماژهایی که میبینند، مطالبی که میخوانند، چگونگی اندیشیدن به جنسیت خود و... همه در شکلگیری هویت نقش دارند. به همین سبب هم هست که امروز هیچکس از هویت واقعی خودآگاهی ندارد.
بنابراین، در حوزه صنایعدستی انسان تولیدکننده بر یک هویتی که از گذشته آمده پای میکوبد و انسان مصرفکننده اسیر هویتی است که صنایع فرهنگی برایش درست میکنند. ما بایستی در بخش نظری و فلسفی به این بحثها بپردازیم و در گام نخست یک دستگاه گفتمانی ایجاد کنیم. گفتمانی که توسط نوعی از انسانِ صنایعدستی به نام نظریهپرداز ایجاد میشود.
بدین روی، نخست و بیش از همه، صنایعدستی نیاز جدی به «گفتمان» دارد. گفتمان به این دلیل مفید است که به ما اجازه میدهد مشابهتها را در طیفی از متون بهمثابه محصولات مجموعه خاصی از مناسبات قدرت/دانش بررسی کنیم. در رویکرد صنایعدستی، گفتمان را نمیتوان بازتابدهنده صرف روابط قدرت خارج از آن دانست بلکه بایستی ماهیتی تقویمی و تأسیسی برای آن قائل است. در این رهیافت، گفتمان بهصورت یک مفهوم کلان تعریف و به کار گرفته میشود که فرایندهای اجتماعی را شکل میدهد.
از دیگر سو، آنچه ضرورت جدا کردن مفهوم کلی «سخن» و «گفتار» را از «گفتمان» پیش میآورد، هدفمندی گفتمان است که در گفتارِ ساختهوپرداخته نهفته است. یعنی گفتمان از یک زمینه برمیخیزد، یعنی مجموعه شبکه روابط اجتماعی یا ساختار و سیستمی که نهتنها زبان را همچون فراورنده سخن امکانپذیر میکند، که زمینهساز انگیزههای خودآگاه و ناخودآگاه نهفته در زیر سخن نیز هست.
این گزاره بدان معناست که صنایعدستی درعینحال که امری تجربی و آزمودنی است از حیثی ذهنی و متافیزیکی نیز برخوردار است؛ و درنتیجه نیاز به پیشنیازهایی است. امر ذهنی صنایعدستی و گفتمان برساختهی آن، بیش از همه معطوف به مردم(آحاد جامعهی بومی و همهی جهانیان) است. و چون چنین است بایستی «ارزش» بهعنوان بخشی از امر ذهنی در جامعه/ جوامع هدف تجربی و آزمودنی گردد.
ارزش در اصطلاح، باورهایی است که افراد یا گروههای انسانی دربارهی چیزهای مطلوب و مناسب دارند. ارزشهای گوناگون، نمایانگر جنبههای اساسی تنوع در فرهنگ انسانی است. ارزشها معمولاً از عادت و هنجار، سرچشمه میگیرند. اما، ارزش به صورتی دوگانه در واقعیت وجود دارد: نخست بهمنزلهی آرمانی متجلی میشود که خواستار پیوستگی است و دعوت به احترام میکند. دوم در اشیا یا رفتارهایی جلوهگر میشود که آن را به شیوهای عینی یا دقیقاً به شیوهی نمادین بیان میکند.
در کنار این، هنرمندان و صنعتگران صنایعدستیاند که در جهان پستمدرن هریک میتوانند روایت خود را در قالب «خلق محصول» داشته باشند. و صنایعدستی یکبار دیگر چون گذشته تبدیل به جهان هزار روایت گردد. در بین هنرمندان، ارزش بدین معناست که محصول صنایعدستی آنان، واجد و بازتولیدکنندهی بار و بطن گذشتهی تمدنی و فرهنگی خود باشد. ویژگیهای تمدنی و فرهنگی صنایعدستی هر جامعهای خواهینخواهی پیوست هر محصول صنایعدستی است. و هنرمند بایستی چنین توانشی را داشته باشد که این بار و بطن را بهعنوان بخش دیگری از امر ذهنی اینگونه صنایع، هرچه بیشتر و بهتر با خلق محصول بیان کند و نمایش دهد.
بههرحال، بیان و نمایش ارزشهای صنایعدستی است که امر ذهنی را متبلور و پررنگ کرده و بر پایهی امر ذهنی مذکور، دگرگونی و اصلاح نگرش فراهمشده و خرید و استفاده از این صنایعدستی در زندگی بشر رونق میگیرد. و این، ارزشگذاری نیست بلکه این نوع صنایع بهویژه صنایعدستی ایرانی، خود- بالذات- دارای ارزشهای بسیاری هستند که صرف بیان و نمایش آنها میتواند نگرش مردم ایران و جهانیان را نسبت به محصولات این صنایعدستی پررنگتر و رونق نماید؛ که این امر توأمان بر عهدهی دولت و هنرمندان است.
انتهای پیام/
نظر شما